488

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

این سالهای که گذشت به خودم گفتم: ببین کمترین سهم س" از این دنیا آرامش و خوشبختیه. حالا اگر کنار تو نشد ،نخواست چه بدونم هزار تا دلیل کنار هم نشوندن رو بذاریم کنار همیشه دعا کردم برات. میدونی چرا ؟چون یه عاشق واقعی واسه اونیکه دوستش داره سنگ تموم میذاره حتی اگر کنارش نباشه،من این سال ها یه گوشه نشستم منتظر تو ! منتظر اون روزی که اگر خسته شدی از این دنیا و آدماش بگیرمت تو بغل و بگم: ببین من منتظرت بودم، حواسم بهت هست ،نترس من پیشتم...+اینجا بغداد به وقت ۵:۱۴صبح + نوشته شده در ساعت 5:45 توسط حمید  |  488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 20:50

اسفند ماه که بیاد این وبلاگ میشه ۱۰ ساله ،باورش سخته ،۱۰ سال نوشتن! خودم از بعضی نوشته های این وبلاگ فراری هستم ،میترسم بخونم گاهی آرشیو رو ،چیزای اینجا ثبت شدن که گوشه ی از وجود من هستن...تلخ ،شیرین ،خودِ واقعیِ من...

+ نوشته شده در ساعت 16:35 توسط حمید  | 

488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 84 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 20:50

بغداد بافت عجیبی داره ،باید تو کوچه هاش قدم زده باشی تا متوجه منظورم بشی کافه های خفن با معماری های عجیب و غریب که تورو محو خودش میکنه ، حتی طعم قهوه های این شهر هم برام جالب و تازه بود. آدم های با فرهنگ های مختلف ،با نگاه های قومی و مذهبی متفاوت ،این سری بخاطر کارم مدت بیشتری رو بغداد موندم،از شب هاش استفاده کردم :) برام جالب بود این شهر .برگردیم وطن... + نوشته شده در ساعت 2:7 توسط حمید  |  488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 20:50

یه شب های زل میزنم به سقف اتاقم ،چشمام باز میمونه اما انگار میام پیش تو...یه شب های خواب از سرم میپره ، همش به این فکر میکنم تو کجایی ،چکار میکنی ... یه رفیقی داشتم میگفت: فکر و خیال آدم رو پیر میکنه ! تو ظاهر اوکی اما تو ذهنت خسته ی " تو هروز تو فکر و خیال منی ،اینکه الان کجایی و چکار میکنی...

+ نوشته شده در ساعت 10:5 توسط حمید  | 

488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 70 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 16:20

غم انگیزه که باهم کوه نرفتیم،باهم تو روزهای بارونی قدم نزدیم ،تو برف تو سر و کله همدیگه برف نریختیم،وقتی دستات یخ زده هااا نکردم تا گرم شی،ناراحت کننده میتونه باشه که تو اون کافه قدیمی هیچوقت باهم قهوه نخوردیم ، غم انگیزه که هیچوقت تو خیابون دستات نگرفتم ،غم انگیزه که هیچوقت به چشمات زل نزدم ،موهات رو بو نکردم، غمگینم که هیچوقت کنار هم تو زمستون از سهراب باقالی لبو و باقالی داغ نگرفتم بخوریم ،غمگینم که یادم نمیاد وقتی موهات رو میریزی یه سمت شونه ت چقدر دیدنی میشی،غم انگیزه که هیچوقت باهم دریا نرفتیم،به موج ها سنگ نزدیم ،کنار ساحل آتیش روشن نکردیم ،شب تا صبح کنار ویلای علی بوکایی صدای برخورد موج به صخره ها رو نشنیدیم،اندوه بزرگیه که هیچوقت سرم رو شونه ت نذاشتم،از غم هام برات چیزی نگفتم، چقدر تلخه که هیچوقت تو میدون رشت به پرنده ها غذا ندادیم ،روی پل قدیمی بندر انزلی باهم راه نرفتیم ... روا نبود که سهم هم نباشیم،روا نبود من اینجا از آرزوهای کوچیکی بگم که برام تبدیل شدن به رویا ،روا نبود که سهم من از تو بوسیدن عکست از راه دور باشه... + نوشته شده در ساعت 16:43 توسط حمید  |  488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 64 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 16:20

"کم بیار ،اما نباز"

اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لاَ تَشْبَعُ

وَ مِنْ عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ

وَ مِنْ دُعَاءٍ لاَ يُسْمَعُ‏
.........................

نظرات دوستان نمایش داده نمیشود

488...
ما را در سایت 488 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 73 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 16:20